طنز کوه

ممیزی طنزکوه!

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۲۶ ب.ظ


چندی پیش گزارشی در وبسایت کوهنامه منتشر شد تحت عنوان " گزارش پیمایش در لاپلند- قطب شمال"

متعاقب آن همین گزارش در مجله "کوه" منتشر شد اما با حذف این بخش: "...دقیقا همان روزی که من در ساعات ابتدای آن عادت ماهیانه شدم..."

از آنجایی که "پریود" شدن در زنان گناه کبیره است! و یک هنجارشکنی آشکار و به دور از شئونات اخلاقی و اجتماعی مانند بچه دار شدن و بچه شیر دادن و اجابت مزاج کردن که ذکر آن ها به هر شکل ممکن تابو شکنی آشکار و عبور از خط قرمزهای بیشماری است!! لذا زین پس بخش ممیزی طنز کوه را راه اندازی کردیم تا نسبت به سانسور بخشهای هنجارشکنانه گزارش‎های کوه‎نوردی اقدام کند و بدینوسیله در جهت صیانت از اخلاق کوهنوردی و حفظ و حراست ارزشها و جلوگیری از پردهدری و اشاعه فحشا و پاک سازی محیط پاک کوهستان از این هنجارشکنان به اصطلاح کوه‎نورد گزارش نویس  قدمهای خوبی برداشته باشیم!!!

پیشنهاد میکنیم  حتی اگر فرزندانتان در سن شصت سالگی‎شان ازشما پرسیدند: بچه چطور و از کجا به دنیا می آید؟ بگویید: پلیکانها شما  را برا ی ما آوردند!

امیدوارم که فرزندان هرگز به روابط زناشویی پدرو مادرهای خود و نحوه به دنیا آمدن پی نبرند وگرنه چه جنایتهایی که اتفاق نمیافتد و چه گناهان کبیرهای که علنی نخواهد شد.

 

 در ادامه گزارش یک برنامه خارجی که به دست غیور مردان تحریریه طنز کوه ادیت و مطابق شئونات اخلاقی جامعه و همسان با هنجارهای ملی اصلاح شده است جهت بهرهبرداری کوهنوردان حریمشناس ارائه میشود.

 

...لیزا وقتش شده بود و به محض مشاهده آن لکهی‎ ننگ! یادش افتاد آن سال جَک چطور تیر خورده بود و چه خونریزیای میکرد!  پس کتاب مقدس را باز کرد و چند خطی خواند جرج هم ارگ نواخت و با او همنوایی کرد. این دو اصولا دست به سازشان خوب است و به وقتش با هم خوب میزنند. البته ما میدانستیم داستان چیست فقط خود را کمی به خریت زدیم!

 جک که بسیار سردش شده بود در کولهاش را باز کرد و  یک بطری آب! در آورد.  لورا هم بلافاصله ماست و خیار را عَلَم کرد؛ همه یک استکان زدیم خیلی گرم شدیم از جک پرسیدم این چیست؟ گفت: شربت سکنجبین خانگی ننهام درست کرده.  خیلی گرم  شدیم البته کمی سرمان گیج میرفت؛ جک گفت: آبلیمو نخورید می بُره! منظورش را نگرفتم آب که بریدن ندارد.

کمی بعد لورا میخواست برود خرگوش بگیرد! یک خرگوش گنده؛  جرج گفت: اما  اینجا زیستگاه خرگوش نیست و آهو و کَل در این مناطق است.  ریچارد که در خنگی دست کمی از جرج نداشت؛ گفت: شاید می خواهد برود شاپینگ!  پیتر درآمد که: فروشگاه در این بر بیابان؟! اگر پیدا کردی  سر راه یک داروی نظافت هم برای من بگیر که نظافت جز ایمان است!

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۲۶ ب.ظ
  • فرشید داوودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی