طنز کوه


"کوهبانو وقتی می‌خندد، انگار کل گروه می‌خندد. او که می‌خندد، سرپرست مگر می‌تواند نخندد؟

کوهبانویی خوب است که خنده‌رو باشد. کل گروه به لبخندش نیازمندند. کوهبانو .....

او بلد است کاری کند، تا سرپرست، مسئول‌فنی و راهنمای‌گروه بخندد؛".....

و قس علی هذا

اینها نوشته ما نیست اصولا سوادش را اینقدر نداریم که این نوشته‎های نادر و کمیاب و اشعار ظریف و نکته بینانه را بسراییم. اینها نثر و نظم یکی از شاعرپیشگان ظاهرا عاشق اما آماتور در مخ زنی است که از قضا  کوه‎نورد هم است  که در رثای نسوان سروده اند آن هم به طرز کاملا ناشیانه

مثلا این بخش را بخوانید

"کوهبانوی تیم که بخندد؛ زندگی، موفقیت، سلامتی، آرامش و لذت می‌خندد، حتی خود شادی هم می‌خندد. قدر کوه‌بانوی گروه را بدانید. او که بخندد کل دنیا می‌خندد."

توجه فرمودید حتی شادی که فی الذاته خودش شاده؛ می خنده و باز شاد می شه یعنی شاد در شاد و بعد همه دنیا هم  نشسته است و هیچ کاری ندارد  و منتظر است تا کوهبانوی ایشان بخندد بعد بزند زیره خنده و از خنده ریسه بروند؛ حالا نخند کی بخند!

شعر:

تمام دنیا یک طرف تو یک طرف عزیزم عزیزم

و باقیش همین تکرار مکررات بود در وصف کوه بانو یا همان کوه دوست دختر ک به جهت اطاله کلام آورده نشد. مایل بودید در انتها کاملش را بخوانید تا ما فعلا به افاضات خود برسیم.

متن منتشره به قلم شخصی ظاهرا در کوه گرام بوده که میان شاعران کوه نورد دست به دست شده و به طنز کوه رسیده است.

اما طنز کوه این وبلاگ غرض مرض دار نتوانست از کنار این نوشته های نغر به راحتی بگذرد.

تجربه ثابت کرده هورمون ها که غلیان می کند شعرهای عاشقانه متولد می شوند  مثلا کسی تا حال نشنیده آغا محمد خان قاجار اصولا شعری در وصف زنی سروده باشد چرا که خواجه بوده و خب در این مواقع طبع شعر! به شدت فروکش می کند حال این غلیان هورمن وقتی با ارتفاع زدگی درکوه هم  همراه  شود کرسی شعر متولد می شود به همین راحتی.

این متن به تنهایی توانست  مرزهای پاچه خواری از جنس مونث را کیلومتر ها جا به جا کند و به سایر کرات  برساند.

البته ما خیال کردیم فقط در حوزه امداد و نجات است که اینگونه طبعیات تبلور پیدا کرده است. فهمیدیم خیر در واقع  گاهی در حوزه غلیان هورمون ها هم چیزهایی نوشته می شود فراتر از رومانتیک بودن.

 این نوشته نشان داد که بانوان کوه نورد منظور نظر این نثر چنان ارج و قرب دارند که اگر به ناگاه وسط صعود بر اثر فشار هم تلنگشان در برود نه تنها مذموم نیست بلکه می شود ساعت ها  برا ی همین تلنگ! شعر سرود و نثر نوشت مثلا:

  من به بوی گ...زت ای دوست گرفتار شدم وووو

گاهی کوه بانو آروغ می زند و بوی پیاز می زند تو فضا، برای این دسته از کوهبانو پرستان بوی گل سوسن و یاسمن خواهد آمد و می شود گفت:

کوه بانو که آروغ می زند پرندگان می خوانند. یاس از شرم سر فرو می برد و فضا آکنده می شود از بوی اقاقی. کوه بانو که اجابت مزاج می کند زمین متولد می شود و کود در بستر زمان به گیاه حیات می بخشد...

 ای پدرت بسوزه کوه بانو که چه می کنی

 

حال چرا این متن ها در رثای کوه مردها نوشته نمی شود قاعدتا باید ناشی از زمختی جنس باشد وگرنه لااقل مثلا مارا کوه مرد نمی خواندند کوه خر! که می گفتند.

کوه بانو که بخندد من 14 فری سلو صعود می کنم کوه بانو که بخندد شمالی دماوند را در زمستان یک روزه در می آیم کوه بانو که بخندد من خودم را به فاک عظما می دهم  فقط او بخندد. در همین راستا دیشب کوه بانو خندید گرده آلمان ها آن هم زمستانه! شما از الان صعود کرده بدانید.

در همین راستا و در راستای مفاهیم جنسیت زده و خلق عبارت های کوهی منتسب به نسوان نگارنده اسامی زیر را منبعد در استفاده سایر کرسی شعرهای آتی پیشنهاد می کند:

-کوه یابو

-کوه نامرد با زانو

-کوه زاقارت

-کوه بچه

-کوه دختر

-کوه باکره

-کوه نر خر

-کوه مطلقه

-کوه سه نقطه شعر

تذکر آیین نامه ای!:

1-خانم های کوه نورد باور بفرمایید این تراوشات فقط نظر شخصی نویسنده عاشق پیشه بوده وگرنه سایر کوه نوردان مرد همچین نظر لوسی در مورد شما ندارند.

2-کوهبانو که می خندد به هر حال سر و ته همه چیز ظاهرا هم می آید.

3- و فرمودند که:

در نمازم خم ابروی یار یاد آمد

حالتی رفت که گلنار به فریاد آمد

متن کامل نثر شاذ بدون نام نویسنده و در ادامه نقد خوب مسعود فرحبخش را هم ببینید.

در کوه گرام آمده که:

کوهبانو وقتی می‌خندد، انگار کل گروه می‌خندد. او که می‌خندد، سرپرست مگر می‌تواند نخندد؟

 

کوهبانویی خوب است که خنده‌رو باشد. کل گروه به لبخندش نیازمندند. کوهبانو که بخندد، تمام گروه می‌خندند.

 

او بلد است کاری کند، تا سرپرست، مسئول‌فنی و راهنمای‌گروه بخندد؛ حرفه‌ای و تازه‌کار بخندد؛ پزشک و کوه‌یار بخندد؛ سرقدم و عقب‌دار بخندد؛ مسئول ترابری، عکاس و آشپز بخندد. تمام گروه بخندد، کوهستان، دنیا و عشق بخندد، حتی جی‌پی‌اس هم بخندد.

 

انگار قله هم دارد می‌خندد و منتظر است تا گام برروی خاک مقدس‌اش بگذارید و آسمان را از غریو شادی و هوراهایتان پر کنید و بازهم بخندید.

 

مسیر بازگشت هم دارد می‌خندد و شما را دعوت می‌کند تا به‌سلامتی به منزل بازگردید و رضایتِ حاکی از بازگشت به‌سلامتِ کوهنوردِ خانواده را دورهم بازهم بخندید.

 

کوهبانوی تیم که بخندد؛ زندگی، موفقیت، سلامتی، آرامش و لذت می‌خندد، حتی خود شادی هم می‌خندد. قدر کوه‌بانوی گروه را بدانید. او که بخندد کل دنیا می‌خندد.

 

کوه‌گرام هم دارد می‌خندد، چراکه می‌داند اکنون شما می‌خندید.

و نقد مسعود فرحبخش در وبسایت بام ایران

کوه بانو و کوه مرد...

متاسفانه فضای جامعه ما پر است از مفاهیمی جنسیت زده که البته کوهنوردی ما نیز درون همین دایره است. این جنسیت زدگی در فضای عمومی کوهنوردی(چه در کوهستان و چه در ادبیات مربوط به کوهستان) نه از نوع خصمانه که اغلب از نوع خیرخواهانه است. یعنی آن تفکری که زن را "جنس لطیفی" می داند که اصولا نباید گذاشت در طول کوهنورد خم به ابرویش بیفتد و باید همواره از او حمایت کرد و همینطور دائما باید از او تعریف کرد و ایراداتش را گوشزد نکرد... این جنسیت زدگی زمانی اوج می گیرد که برای مردان از واژه عمومی کوهنورد استفاده می شود اما زنان را "کوهبانو" خطاب می کنیم چراکه همواره باید بر این طبع لطیف زن صحه گذاشت.

 

در تاریخ کوهنوردی ایران بودند زنانی که نه کوهبانو بلکه کوهنورد بودند اما کارهای بزرگی انجام دادند مانند مهری زرافشان اولین زنی که در زمستان به دماوند صعود کرد، در قله شبمانی کرد و از گرده آلمانها به علم کوه صعود کرد و هستند و بودند زنانی در کوهنوردی جهان که بسیار بالاتر از مردها به فعالیت حرفه ای مشغول بودند مانند وندا روتکیویچ کسی که در حضور کوهنوردان نامدار مرد لهستانی توانست اولین کوهنورد و نه کوهبانوی لهستانی شود که به بام دنیا صعود کرده است.

 

در ضمن آیا کسی می داند معادل بین المللی کلمه "کوهبانو" کدام است؟

بیاییم از ادبیات بهتری در حوزه کوهستان استفاده کنیم و جنسیت زدگی از هر نوع را وارد متن هایمان نکنی

 

 


من و گرگ‎های دارآباد همین الان یهویی!


در راستای اینکه چی می‎‎خواستیم چی شد! ما می خواستیم شوآف داشته باشیم و به به و چهچه ملت رو!! اما این  کوه نشناس‎های بی همه چیز؛ کلی نقد کردند و به سیخ  سرخ کشیدند و ضایعمون کردند. بعد  نمایش!  صعود به ارتفاعات هشت هزار متری! دارآباد و جدال با گرگ‎های منطقه که در نهایت با روبوسی و لبخند زدن گرگ‎ها به کوه نورد حادثه دیده که تازه  امکان دفاع هم از خودش نداشته؛ خبرنگار ما ازعظیم قیچی‎ساز پرسید نظر شما به عنوان فاتح چهارده قله بالای هشت هزار متر در مورد این برنامه چیست؟ گفت ناراحتم که پروژه‎ام تکمیل نشد و من باید دارآباد رو صعود می‎کردم و بغض کرد و در بغل خبرنگار ما افتاد.

در همین راستاتر انجمن گرگ‎های مقیم مرکز در اطلاعیه‎ای و در  پاسخ به اینکه چرا آن شخص را ندریده‎اید؟ گفتند لعنتی آن روز به طور اتفاقی روزه  بودیم! کاش روز قبلش اومده بود. در همین خصوص سرخپوستان مقیم ایالات متحده به سازمان ثبت احوال خودشان اسامی جدید سرخ پوستی زیر را پیشنهاد دادند.

-رقصنده با گرگ‎ها( عع این قبلا بوده)

-لبخندیده با گرگ‎ها

-پریود شده در کوه

-صعود کننده با گرگ‎ها

-نگاه کرده عاشقانه به آسمان

-پرواز بر فراز کی 2

-بیواک کرده بالاتر از ابرها

-خندیده با هلی کوپتر

-کیف کرده با هلی کوپتر

-بیواک کرده در شب اول حتی با داشتن چادر!

-چیزی گفته که نگنجیده

وووو

نتیجه گیری:

1- حواسمون باشه در دنیای اینستاگرام فقط شاخ‎های نمایشی اینستاگرام نیستند! یک سری اهل فن وکوه‎نوردان تیز بین هم هستند که آدم رو در خصوص گزارش‎هاشون به چالش می‎کشند.

2-با نگاهی به آینده درست داستان بنویسیم!

 



علاقه به جنس مونث در کشورما، اصولا از همان کودکی نهادینه می‎شود و در امداد و نجات و پریدن هلی کوپتر و کشف استعدادهای پرت و پلا گویی خصوصا توسط  آقایان از طریق کامنت‎ها به ظهور و بلوغ می‎رسد.

به عنوان مثال یک مرد در شمالی دماوند و زمستانه !! دچار سانحه میشود. و بعد از یک هفته اگر توانست زنده بماند تازه یک الاغ بدون پالان برای نجاتش میفرستند و وقتی شرح ماجرا را در اینستاگرام مینویسد؛  کامنتهای  امت همیشه در صحنه به شرح زیر می‎شود:

-  عع داشتی .... می مردیها فدای ...خر می‎شدی، آخر هفته چکاره ای؟

-  آخه ج...ش تو رو چه به کوه! حیف الاغ که واسه امداد و نجات تو بفرستند

-      داشتی فدای سرم می شدی

-      خب به درک! چشمت کور میخواستی تنهایی نری

-  بابا تو برو همون تپه‎های در خونه‎تون رو صعود کن تورو چه به زمستونه دماوند اونم شمالی... لاشی

در شق دوم یک خانم در تیغه ‏های دارآباد خودمون زمین گیر میشود (البته اینقدرهم شارژ دوربین و موبایل دارد که بنشیند راحت فیلم و عکس بگیرد!) کافی است گوشی را بردارد و فقط یک آروغ بزند هلی کوپترها مثل دسته کلاغ‎ها قارقار کنان بالا سرش به پرواز در می آیند؛ هیچ ارتباطی هم ندارد که امدادگر از دوستانت باشد یا نه  و برایت در کامنت هم غش و ضعف برود.

 کامنتها هم بالغ بر دو هزار تا و ده هزار لایک خواهد شد بدون اینکه اصلا بفهمند داستان چی بوده! شاذترین و شاخصترین کامنتها به شرح زیر است:

-  یک امدادگر: عزیزم همون موقع که گفتم تحمل کن هلی کوپترهارو پروندیم الان میرسند فقط رسیدند اونجا بیه بیه کن خودشون میشینند جلدند لاکردارها! دل تو دلم نبود

-  یک امداگر دیگر:همون موقع که آروغ زدی متوجه شدم با یه حرفهای سرو کار داریم!(مثلا از قبلش نمی دونستند کیه!!) خوابت برده بود اما بالاسرت گفتم:  طاقت بیار رفیق یه هلی کوپتردیگه  هم از پشت با بار نوار بهداشتی و چای و قهوه داره میاد...

-  یک کوه نورد پیش کسوت: اوه... خوشحالم زندهاید البته بدونید  با نگاه عاشقانه به آسمان میشد فهمید وضعیت هوا درچند ساعت دیگر چگونه است!!!!... هوم... بو بکش هوا را به آسمان نگاه کن. اووووووف در گلستانه چه بوی علفی می آمد( یعنی ایشون اساسی ریدند به بنا و بنیان هرچی دوره و کلاسهای هواشناسی کوهستانه... همه اش پشم)

-      وای عزیزم تو غولی

-  ماشالله دختر من هم یک دفعه تو یک برنامه پریود شدم چی بگم...برام امداد گر هم فرستادند؛ یک دفعه امدادگرها دیدند جوی خون... اما  بمیرم....!!

-      وای عزیزم چقدر رومَنس منم حاضرم بمیرم اما دیده بشم!

-  وای منم مثل تو هلی کوپتر سواری خیلی دوست دارم! حیف شهربازی نداره تازشم داشته باشه خیلی پولش می شه مفتی که نی... بیا دفعه بعد باهم بریم بعد زنگ بزن به همین دوستت امدادگره که کلی هم پاچه خواریتو کرده یه هلی کوپتر بیاره منم سوار کنه

-  وای عشقم این حادثه رو مثل ادموند هیلاری کتابش کن حتما پرفروشترین میشه بوس

-  وای چقدر باعث مباهاتمون شدید منم یک دفعه شیرپلا رفتم دستشویی! همچین گوزیدم  کار به امداد نجات کشید

-  مرسی که تجربهی گرانبهات رو باهمون شیر کردی منم از این به بعد پریود بشم میدونم چکار کنم

-  سگ ، گرگ، شغال و پریود وای همه اینا می تونه اسبو از پا بندازه ماشالله( یعنی منم کوهنوردم می فهم این چیزارو)

-   وای امدادگراتون هم فوق العاده بودند مجسمه‎شون رو باید ساخت  فرستاد موزه مادام توسو

-  وای عزیزم من روزنامه آشنا دارم صبح می‎دم چاپش کنند اسمشو هم می‎ذاریم چشم در چشم گرگ‎ها!

نتیجه گیری: یک شخصی با ندانم کاری کلی هزینه و نفر و جان دیگران را به مخاطره میندازه این وسط یک مشت مشنگ به به چهچه میکنند.

·    البته مورد داشتیم از اهالی فدراسیون هم بودند رفتند ایستگاه پنج آتش نشانی برشون گردونده

تصویر: اینترنت


با عنایت به سیاق این چند ساله جشنواره صعودهای برتر کوه‎نوردی و سنگ‎نوردی موسوم به  "گلنگ نمادین"؛ در تقدیر و سپاس از همدیگه!  از همین الان دریافت گنندگان لوح تقدیر سال 98 جشنواره مشخص شدند! لازم به ذکر است علت اعلام این برندگان به دلیل این است که  به طرز عجیب و غریبی و به طور کاملا اتفاقی! این برندگان رقیبی هم نداشتند. فلذا اعضا زیر مفتخر به  دریافت لوح تقدیر و سپاس و تشکر و نوشابه بازکنی و تایید همدیگه و کلا دم خودمون گرم و زنده باد فدراسیون رضا زارعی! میشوند.

لازم به ذکر است مدیونید فکر کنید که چرا این چند ساله تقدیر از رسانه‎های تصویری و وبلاگی نبوده تو جشنواره  یکهو امسال اضافه شده؛ به خاطر تقدیر از برنامه کوه گشت بوده ها، نه!!! دلیلش اینه که  برنامه کوه گشت به طور استثناء امسال بدون هیچ بودجه تزریقی صدا و سیما و فی سبیل الله و در میان رقابت سخت با دهها برنامه مشابه به پیروزی رسید! که ما هم تبریک می گیم به ایشان و اوشان و زنده باد فدراسیون رضا زارعی! و گور بابای سایتها و وبلاگها و کانالهایی که با  وقت نویسندگان و بعضا هزینه شخصی تولید محتوا میکنند.

و اما اسامی برندگان؛

تقدیر و تحسین و لوح تقدیر داده می شود به:

1- لوح تقدیر و سپاس تقدیم می‎شود به رییس برتر فدراسیون کوه نوردی رضا زارعی در رقابت با خودش!

2- لوح تقدیر تکراری تقدیم میشود به فعال محیط زیست و نیسانهای دماوند

3- لوح تقدیر به مسئول دفتر فدراسیون در رقابت با مسئول دفتر فدراسیون!  نمیشه که رییس فدراسیون تقدیر بشه مسئول دفترش نشه

4- لوح تقدیر به نایب رییس بانوان در رقابت تنگاتنگ با خودشان

5- پارسال کوه گشت و امسال با افتخار تقدیم  میشود به مسئول روابط عمومی

6- لوح تقدیر به یکی دیگه از کارکنان همینطوری چون اضافه اومده بود!

7- لوح تقدیر دوسال قبل داده شد به کارپرداز و لذا نامردیه امسال داده نشود به آبدارچی خودمان!  دور دور آبدارچیهاست فعلا!

8- لوح تقدیر و سپاس  به مسئول تدارکات فدراسیون. زنده باد تدارکات چی‎ها!

ستاد توزیع جوایز دورهمی



در راستای درگیری اخیر کانالی دو کانال باز دنیای کوهنوردی و بحث شیرین دلار و نیسان و دماوند و عاشقانه‎های محیط زیستی و غیره و غیره... به اطلاع می‎رساند  بنابر گزارش خبرگزاری‎ها در حال حاضر نبرد بین شبه نظامیان نیسان سوار و ارتش دغدغه محیط زیستیان سنگین گزارش شده و بر همین اساس گروه زاقارتها ضمن اعلام بی طرفی با اعلام وضع اضطراری گروه را به خط کرده و فرمان داد:

 از جلو نظام از عقب نیسان!

در همین رابطه در خصوص تردد در گوسفند سرا اعلام خطر شد که :

اگر در گوسفند سرا یک نیسان بیاید و تعدادی کوه نورد پیاده باشند حق تقدم با کدام است؟

جواب:  نیسان

علت؟ دلار

و داریوش غمگینانه خواند:

دماوند از غصه میمیرد کوه نورد داخلی از باد بی پولی... غرش نیسان پیدا در این مرداب بی دلاری

و در این اوضاع بد اقتصادی دلالها دست به کار شدند و آگهی دادند که:

 یه نیسان آبی دارم زیر پای یک کوه‎نورد بوده باهاش فقط می رفته گوسفند سرا و بر می گشته فروش بی فروش

و باز داریوش با سیگاری روشن غمگینانه خواند:

نیسانو کولم می گیرم روزی صد دفعه می میرم میارم توریستو تو خونه میگیرم دماوندو نشونه

و البته طنز نیوز مَخلص کلام این شعر را می خواند که:

آن یکی نیسان  است اندر بادیه

آن دگر نیسان است اندربادیه

آن یکی نیسان است کآدم می‌برد

وآن دگر نیسان است کآدم می‌برد!

در خاتمه پیشنهاد میکنیم با هدف توسعه و آموزش کوه‎نوردی نوین؛ فدراسیون کوه نوردی در کنار انبوه دورههای کاملا مورد نیاز کوه‎نوردی! دوره مقدماتی و پیش نیاز " اصول و مبانی نیسان شناسی در کوهستان" را طراحی و با تدریس یکی از دوستان اجباری کند تا از این راه ضمن آموزش کوهنوردی نوین نانی هم دورهمی در بیاید.


نون بیات وحلوا
سوخته حریر کوه‎ها
نون و پنیرو گردو
قصه‎ی امداد جادو
نون و پنیرو سبزی
تو بیش از این میارزی

قصه ی مصدومان بد
که از تو کوهها  میاومد
نشسته بر صبحانه کاری 
لقمه هارو چهارتا یکی میزد!


در راستای اینکه در توسعه ورزش کوهنوردی ما اخیرا نه تنها از اروپا و کشورهای صاحب نام جلو افتادهایم بلکه به چهار راه استانبول هم رسیده و قیمت های ارز را جا به جا کرده‎ایم.  فلذا فقط در یک چیز عقب افتاده بودیم آن هم صبحانه کاری! که  به همت و تلاش متخصصان داخلی بحمدالله نصب و راه اندازی شد و در این فقره هم از کشورهای صاحب نام پیشی گرفتیم.

 بنده هم مثل شما هر چی به این عکس نگاه میکنم دچار شعف میشوم؛ اینکه به خدا ما هم هیچ کمی از اتحادیه اروپا و صبحانه کاریهاش حتی  نشستهای آژانس بین المللی انرژی هسته‎ای و حل مسائل هستهای دنیا با آن صبحانه کاری‎های سوسولیشون نداریم.

در هیمن راستاتر و با توجه به توسعه روز افزورن تکنیکهای صبحانه خوری با انواع نان  خصوصا بربری در فدراسیون کوه‎نوردی، زاقارت ها هم تصمیم به برگزاری صبحانه کاری کرد و با کمک کوکب خانم که زن پاکیزه و با سلیقه ای هست صبحانه کاری مفصلی تدارک دید و مشغول حل و فصل معضلات کوهنوردی شدند.  

روزی عباس ثابتیان! از انجمن کوه نوردان  سر زده به جلسه آنها آمد. کوکب خانم با تخم مرغ تازه و روغن، نیمرو درست کرد. نان و کره و ماست و پنیر هم سر سفره گذاشت. همه از مهمان نوازی و سلیقهی کوکب خانم تعریف کردند. عبّاس ثابتیان می‎خورد و می‎گفت: من که از خوردن این نان و کره و نیمرو سیر نمیشوم. چه غذاهای خوشمزهای! خداراشکر می کنم که این همه نعمت های خوب آفریده است.

خدایا بیامرز! راست می‎گفت چه غذاهای خوشمزه‎ای واقعا خداروشکر!!

 


معضلات مذکران کوه‎نورد!

 

بالاخره بعد از مدتها فدراسیون کوهنوردی موفق شد تعدادی از کوهنوردان و سنگنوردان زبده مونث! را به زور از بالای کوهها و دیوارهها پایین آورده تا با آن‎ها یک جلسه برگزار کند و مشکلات و معضلات‎شان را برای همیشه بر طرف کند. این کوه‎نوردان که از بی معضلی رنج می‌‎بردند گفتند: بابا بگذارید به کوه‎نوردیمان برسیم!

در همین راستا و برای دور نماندن از قافله تغییر و تحولات شگرف! گروه کوهنوردی و سنگنوردی زاقارتها برای حل معضلات ورزش مذکران! جلسهای اضطراری با حضور اعضای فعال و کوه‎نوردان به نام  زیر برگزار  و به تبادل افکار و نوشیدن چای پرداختند.

لازم به ذکر است این جلسه به هیچ عنوان برای  پر کردن بیلان کاری گروه نبوده و کلا نیتمان خیر است به همین شب عزیز قسم!

کوه‎نوردان و سنگ‎نوردان حاضر در جلسه:

ممد آقا بقال: رزومه؛ نگاه کردن هر روز صبح به قله توچال بعد از اینکه کرکره را بالا میدهد و کشیدن چند نفس عمیق و گفتن این جمله هر روزه که: به به چه هوای خوبی جوون می ده برای کوه نوردی! البته ایشان یک صعود شبانه با گفتن همین جمله  از بالای پشت بام و و قتی ماه کامل بوده در رزومه خود دارند.

اصغرآقا لوله کش: رزومه؛ لوله کشی قهوهخانههای پس قلعه و چند خانه با صعود به وسیله تلی سی یژ. لازم بذکر است از وقتی تله سی یژ را بستهاند کاسبی این بنده خدا هم کساد شده.

داوود تپه: صعود انفرادی و فری سلو چندین باره تپههای داوودیه و پارک جنگلی لویزان، شب مانی پارک چیتگر و صعود زمستانه انفرادی به زیر کرسی

جعفر گازی: جمع آوری هر روزه  کپسول گازهای قهوهخانههای سر راه  درکه به روش کپسوله!

حسین پنجرهساز: صعود فری سلو دیوار خانه‎ها و اندازه گیری و ساخت پنجره‎ها.

این اعضا با گردهم آیی خود ضمن تجدید میثاق با آرمان‎های کوه‎نوردی و سنگنوردی  و تلاش در هر چه بیشتر اجرایی کردن اهداف وزارت ورزش همفکری کرده و بعد از نوشیدن چای و پوست کندن چند میوه جلسه را به اتمام رساندند  که نتایج عینی و عملی آن را بزودی مشاهده خواهید کرد! الاحساس و المشاهده.

لازم به ذکر است: در همین راستا و با حضور این اعضا برجسته گروه کوه‎نوردی زاقارت‎ها  دیگر ضرروتی به دعوت از عظیم قیچیساز، پروانه کاظمی و نسیم عشقی این کوه‎نوردان و سنگ‎نوردان علاف و پر مدعا و  ناشی و آماتور! ندیده و ختم جلسه را اعلام نمودند.

 




کانال تلگرامی فدراسیون کوه نوردی تصویری با علامت  سوال  به تاریخ 30 اردیبهشت منتشر کرده است که ظاهرا باید حدس بزنیم که سی اردیبهشت مصادف با چه روزی است؟

چون خودشان فعلا چیزی نگفتند هیات تحریه‎ی طنز کوه حدسیات خود را به شرح زیر به سمع و نظر شما می رساند:

1- سال روز سرکوب شورش سنگنوردان در مسابقات دهه فجر و اهتزاز پرچم  پرافتخار فدراسیون؟

2- سال روز محرومیت چندین سنگنورد از شرکت در مسابقات؟

3- بزرگداشت قیام سردار اقبال افلاکی در مبارزه با سنگنوردان شورشی؟

4-  سال روز سقوط حکومت شعاعی و استقرار نظام مردم سالار زارعی؟

5- تولد والده آمیرز مصطفای ما؟

6- سال روز تاسیس کوهنامه و طنز کوه؟

7- روز تشکیل گروه کوهنوردی زاقارتها؟

8- بره کشون اقدس؟


گمون نمی‎کنم غیر از اینها باشه چون اتفاق مهم دیگه‎ای نیوفتاده این چند وقت!



بسمه تعالی



جناب آقای رییس مسابقات و هیات داوری محترم

به استحضار رسانده می‎شود ضمن اینکه مرگ بر امریکا و مرگ بر ضد انقلاب و استکبار جهانی، اینجانب یک عدد سنگ‎نورد که التزام کامل به قانون اساسی کشورم دارم  و به خدا تا حالا کلانتری هم نرفتم وبا سرویس‎های جاسوسی خارجی هم در ارتباط نیستم و حتی تا مدت‎ها موساد را موسی می خواندم چون فکر می‎کردم به اسم پیامبر یهود نام‎گذاری کردند و قصد ضربه زدن به انقلاب هم ندارم و حاشیه پرداز هم نیستم،  تقاضای صنفی‎ای هم ندارم، به قصد تحریک نیامدم الانم تو قرنطینیه نیستم منو بگردید بر پدرش لعنت اگر دوربینی هم داشته باشم  کلا غلط زیادی بکنم و هر نوع تهدید مسئولان مسابقات رو هم به جوون می‎خرم، فقط یک خواهش داشتم بازم می گم ضد انقلاب نیستم سو سابقه هم ندارم یک کارمند و سنگ‎نورد زپرتی معمولی هستم فقط درخواست داشتم این فیلم صعود من بازبینی بشه به نظرم تایمش درست اعلام نشده ببخشید ها ممنون

  مرگ بر امریکا

پ.ن: شقیقه‎هایت را برای گریه کردن دوست دارم!



+هی سانی شنیدم میخواستی مسابقات رو تحریم کنی؟

-نه قربان کی همچین حرفی زده؟!

+اما من شنیدم... قبلشم داشتی تو دلت می گفتی!!

-نه قربان فقط یه لحظه تصور کردم ببینم چه شکلی میشه

+هی جو!....

- بله قربان؟

+کلکشو بکن

-نهههههههههههههههههههههههه